جدول جو
جدول جو

معنی علت عادی - جستجوی لغت در جدول جو

علت عادی
(عِلْ لَ تِ)
امری که برحسب عادت، مؤثر در چیزی باشد، هرچند که از لحاظ حکم عقلی نتوان رابطۀ علیّت میان آن دو برقرار کرد. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی)
لغت نامه دهخدا
علت عادی
انگیزه خوییک
تصویری از علت عادی
تصویر علت عادی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ یِ عَیْ یا)
ابن عبدالصادق بن احمد بن عبدالصادق بن محمد بن عبدالله عیادی مالکی. مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و متکلم و صوفی قرن دوازدهم هجری قمری بود. و در ربیع الاول سال 1138 هجری قمری در طرابلس غرب درگذشت. او راست: 1- تحفهالاخوان فی الرد علی فقراءالزمان. 2- شرح الصغری، متعلق به محمد سنوسی. 3- شرح منظومۀ عبدالواحد ابن عاش، در فقه. 4- منظومه ای در بارۀ عیوب نفس، و شرح آن. 5- هدایهالعبید الی الطریق المبتغی المجید فی نظم اصول الطریق الزروقیه، و شرح آن. (از معجم المؤلفین از تاریخ طرابلس غرب از ابن غلیون ص 187 و اعلام من طرابلس علی مصراتی ص 145)
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ تِ لَ)
عقل اول. (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ تِ)
غرض و مقصود صانع از صنعت خود. (از ناظم الاطباء). و آن محرک اول فعل است، و در وجود ذهنی مقدم بر سائر علل است اما در وجود خارجی بعد از تحقق تمام آنها محقق میشود. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی). رجوع به علت شود
لغت نامه دهخدا
(عِلْ لَ تِ مادْ دی)
ماده ای که صنعت صانع بر آن تعلق میگیرد. (ناظم الاطباء). و آن جزء مقوم شی ٔ، و محل استقرار قوه، یعنی حامل قوه است. (از فرهنگ اصطلاحات فلسفی). و رجوع به علت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ دِ)
ابن احمد عادلی عاملی مشهدی غروی نجفی. از شعرا و فقها بود و در سال 1122 هجری قمری درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از اعیان الشیعه ج 41 ص 46 و مجلۀ عرفان، شمارۀ 38 ص 776). و رجوع به الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 664 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَبْ با)
ابن محمد بن احمد بن محمد بن عبدالله بن عباد عبادی هروی شافعی. مکنی به ابوالحسن. فقیه متوفی در سال 495 هجری قمری او راست: کتاب الرقم فی الفقه الهروی. (از معجم المؤلفین از ایضاح المکنون بغدادی ج 2 ص 299 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 694)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عَ)
ابن نصر بن عقیل بن احمد بن علی بغدادی همام عبدی. مکنی به ابوالحسن. وی شاعر بود و به دمشق نزد الملک العادل رفت و مدتی ’امجد’ حاکم بعلبک را مدح کرد و در شعبان سال 569 هجری قمری در دمشق درگذشت. او را دیوان شعری است. (از معجم المؤلفین از البدایۀ ابن کثیر ج 13 ص 24 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 539 و هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 703 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 181)
ابن محمد بن حسن عبدی. مکنی به ابوتمام و مشهور به ابن یزداد. وی قاضی واسط بود و در سال 372 هجری قمری در همین شهر متولد شد. در حدیث مورد اعتماد و قائل به خلق قرآن نیز بود. او در سال 459 هجری قمری در واسط درگذشت. (از الاعلام زرکلی از میزان الاعتدال ج 2 ص 238)
ابن حسن بن اسماعیل عبدی. مکنی به ابوالحسن. از بنی عبدالقیس است. رجوع به علی عبدری (ابن حسن بن اسماعیل بن احمد بن جعفربن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ عِ)
ابن ابراهیم بن عبدالرحمان عمادی. شاعر و فقیه و از بزرگان دمشق بود و مدتی سمت افتاء حنفیان را در آنجا به عهده داشت. تولدش در سال 1048 هجری قمری و وفاتش در 1117 بوده است. (از الاعلام زرکلی از سلک الدرر ج 3 ص 196)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان تبادکان، بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 69هزارگزی شمال مشهد. ناحیه ای است جلگه و دارای آب و هوای معتدل و 17 تن سکنه. آب آن از رودخانه تأمین می شود. محصول آن غلات است. اهالی به زراعت اشتغال دارند. و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از علل عالی
تصویر علل عالی
انگیزگان یله انگیزگان برتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت عالم
تصویر علت عالم
وهان جهان خرد نخست خرد نخستین عقل اول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت عامه
تصویر علت عامه
انگیزه امرکان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت غائی
تصویر علت غائی
انگیزه فرجامیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفت عادی
تصویر صفت عادی
خوی زاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت مادی
تصویر علت مادی
انگیزه ماتیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت عادیه
تصویر علت عادیه
انگیزه خوییک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علت عام
تصویر علت عام
انگیزه امرکان
فرهنگ لغت هوشیار